خوشا دلی که از پی نظر نود بهر درش که بخوانند بی خبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکرده ام اولی ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...
خوشا دلی که از پی نظر نود بهر درش که بخوانند بی خبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکرده ام اولی ولی چگونه مگس از پی شکر نرود